اشاره:
آنچه در ذیل از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد، حاصل نظرخواهی از دو تن از اساتید محترم حوزه، آیتالله جعفر سبحانی و حجة الاسلام والمسلمین احمد واعظی در باب پارهای از سؤالات مطرح شده در زمینة هرمنوتیک دینی است. سؤالاتی از قبیل چیستی هرمنوتیک فلسفی، آیا فهم متون دینی تابع هرمنوتیک خاص خود است یا مشمول هرمنوتیک عام؟ مقصود از فهم متن دینی چیست؟ آیا این فهم «مؤلف مدار» است یا «متن مدار» و یا «مفسر مدار»؟ و...
در اینجا ضمن ابراز تقدیر و تشکر از ایشان برای قبول درخواست پژوهشنامه قبسات، توجه خوانندگان گرامی را به پرسشها و پاسخهای مطرح شده جلب میکنیم.
قبسات : مقصود از فهم دین چیست؟ آیا فهم دین ممکن است درصورت امکان، آیا اینفهم روشمند است یا نه؟
آیت الله سبحانی: این سؤال، در واقع به سه سؤال بر میگردد. اولاً باید ببینیم دین چیست، تا بعداً ببینم که فهم دین چیست؟ چرا که تا «مضاف الیه» را درست تفسیر نکنیم،نمیتوانیم مضاف و مضاف الیه را با هم تفسیر نماییم. پس اول باید دین را به صورت اجمالی تعریف کنیم، بعداً به فهم دین برسیم و ببینیم که آیا فهم آن امکانپذیر است یا نه؟ در آخر ببینیم آیا این فهم روشمند است یانه؟
پیش از تعریف دین نکتهای را به عنوان مقدمه عرض میکنم که تعریف ما از دین به صورتی است که همة ادیان را در برمی گیرد. هر چند که ما با به کار بردن کلمه «ادیان» مخالف هستیم چون دین یکی بیش نیست و اگر اختلافی باشد، در شرایع و احکام است و از آیات قرآن هم همین معنی استفاده میشود چنان که میفرماید:
اِنَّ الدٍّین َ عِندَالله الاسلام
«تنها دین نزد خداوند اسلام است.»
یعنی دینی که در زمان نوح بوده با دینی که در زمان ابراهیم بوده با دین دوران عهدین و دوران اسلام، یکی است.
«دین» عبارت است از احساس وابستگی به یک موجود برتر و والاتر، به گونهای که انسان همه شئون خود را از آنجا دریافت کرده و پیوسته از آنجا - بلا واسطه یا مع واسطه - فیض میگیرد. و این نگرش در همه ادیان الهی وجود دارد. البته ممکن است انسان در تشخیص آن وجود برتر، اشتباه بکند و مخلوقی را به جای خالق تصور کند ولی در احساس وابستگی او به وجود برتر و کاملتر که او و جهان را آفریده و به او پیوسته فیض میرساند (بلا واسطه یا مع واسطه) اختلافی نیست. دین به این معنا بین همه ادیان جهانی مشترک است.
ولی در ضمن این بحث باید بررسی کنیم که آیا مسأله به اینجا خاتمه میپذیرد یا نه؟ زیرا اگر دین تنها در وابستگی انسان، خلاصه شود اعتقاد ثمر بخشی نخواهد بود. ما به دینی معتقدیم که اعتقاد به آن ثمر بخش است. باید بدانیم که وابستهایم به جهان دیگر و آفرینندة آن جهان دیگر ما را رها نکرده و ما را بدون غرض نیافریده است. در حقیقت ما از آفریننده یک نوع فیضی را در یافت میکنیم و در برابر این فیض، از ما توقعاتی دارد که نتیجه این توقعات هم به خود ما بر میگردد. خدایی که ما را آفریده است، برای هدف و غایت، آفریده است، ولی خود انسان مستقلاً نمیتواند به این هدف نائل شود. لذا خدا برای هدایت ما به آن غایت، آموزگارانی را از نوع بشر اعزام کرده است بنابراین اعزام آموزگاران را نیز باید تحت پوشش دین قرار دهیم. پس دین در حقیقت تنها وابستگی نیست، وابستگی به یک موجود برتر است که خواهان سعادت ما است نه شقاوت. او برای رهنمون کردن انسانها به سوی سعادت، آموزگارانی را اعزام میکند. تاریخ بشر هم تا آنجایی که در تاریخ سراغ داریم از وجود مصلحان الهی گزارش میدهد.
مسلماً تنها فرستادن آموزگار برای هدایت انسان کافی نیست. باید یک ضامن اجرایی هم وجود داشته باشد و آن اعتقاد به معاد و جهان دیگر است که در تمام شرایع و به تعبیر دیگر در تمام ادیان مورد قبول است.
قرآن کریم درباره وابستگی بشر به جهان بالا میفرماید:
یا ایُهَا الناسُ أنتُمُ الفُقَرأُ اًلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحمید
و نیز اعلام میدارد که برای سعادت بشر انبیا را فرستادیم:
وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلٍّ اُمةٍ رَسُولاً أَنِ اعبُدوا اللَّه وَ اجتَنُبوا الطاغُوت
برای اینکه برنامههای آنان اجرا بشود اعتقاد دیگری را به نام «یوم الدین» جزو باورها قرار داده که همان روز قیامت است. تا این جا به بخش نخست از (معنی دین) پاسخ گفتیم.
از این جا، پاسخ بخش دوم نیز روشن میگردد و آن اینکه: اگر معنی دین همین باشد، فهم دین ممکن است. دو چیز - گذشته بر تعالیم پیامبران - به این فهم کمک میکند: یکی فطرت و دیگری خرد انسان. بنابراین، دین، معجونی است از ادراکات فطری و عقلی و تعالیم انبیأ.... ادامه در لینک